تم تولد کیتی

تم تولد کیتی ، یکی از انواع تم تولد دخترانه است که طرفداران بسیار زیادی دارد . همین امر باعث شده تا فروش بالایی در عمده فروشی تم تولد داشته باشد .

در ادامه داستان کوتاه و زیبایی درباره تم تولد کیتی ، برایتان نوشته ایم . بخوانید و لذت ببرید .

✔ برای دیدن تمامی محصولات تم تولد کیتی ، لطفا روی کلمه ی تم تولد کیتی کلیک کنید .

🤝🏼 برای اخذ نمایندگی فروش عمده تم تولد کیتی و دیگر انواع تم تولد دخترانه و تم تولد پسرانه ، کافیست با شماره 09126006057 تماس بگیرید .

داستان تم تولد کیتی

یکی بود یکی نبود . توی جزیره ی با صفا مردمش جدا از همه ی آدمهای دنیا در صلح و آرامش زندگی میکردن . اکثر اونها توی خونه هاشون یه گربه داشتن که خیلی هم بهشون علاقه مند بودند .این جزیره یه ملکه داشت به اسم ملکه ملیکا که از قضا اونم یه گربه ی سفید و دوست داشتنی به اسم کیتی داشت .

چند وقتی بود که با کم شدن و دزدیده شدن آذوقه ها مردم ، اونها احساس ترس و نا امنی میکردند . ئملکه همیشه چند نگهبان اطراف انبار آذوقه ها میذاره اما اونها هم نمیفهمن که چطور به انبار دستبرد زده میشه .

کم کم مردم به گربه ها شک میکنن و اونها رو مقصر این اتفاق میدونن. کیتی و بقیه گربه ها از این موضوع دلخور میشن و همگی با هم جزیره آدما ها رو ترک میکنن و یه جزیره کوچولو کنار اونها برای خودشون پیدا میکنن . با رفتن کیتی و گربه های دیگه ، مردم فکر میکن از شر دزد ها راحت شدن . اما زهی خیال باطل .

دزدان موزی

با رفتن گربه ها ، نه تنها دزدی ها از بین نرفت ، بلکه بیشتر هم شد . به حدی که انبار ها رو به خالی شدن میرفت .

مردم از این اتفاق ترسیدند و ملکه تصمیم گرفت خودش نگهبانی بده ، تا شاید بفهمه کار کیه . شب که شد لباس نگهبان ها رو پوشید و پشت در نگهبانی داد . صدایی شنید وخودش رو به خواب زد تا دزها راحت تر نزدیک بشن .

صدای جیرجیری به گوشش رسید . لای چشمها ش رو که باز کرد چندتا موش سیاه و کوچولو دید .ملکه جیغ کشید و نگهبانها به کمکش اومدن . اما اونها هم با دیدن اون همه موش ترسیدن و پا به فرار گذاشتن .

اون شب هم موشها هر چی دلشون خواست بردن . ملکه کلیکا هیچوقت فکرشو نمیکرد که دزدی ها کار چندتا موش فسقلی باشه . اون تصمیم میگیره که از کیتی و بقیه گربه ها برای حل این مشکل کمک بگیره .

ملکه بخاطر بدرفتاریهایی که مردم با گربه ها داشتن ، خجالت میکشید بره و چیزی ازشون بخواد اما هیچ چاره ی دیگه ای نداشتن . بنابراین با چند نفر دیگه از مردم عازم جزیره ی گربه ها شد .

گربه های مهربون

به محض اینکه پاشون رو توی ساحل میزارن ، گربه ها با عصبانیت میو میو میکنن . صداشون به گوش کیتی که حالا ملکه گربه ها شده بود ، رسید و خودشو به ساحل رسوند تا ببینه چخبر شده .

ملکه از دیدن گربه اش خوشحال میشه ، اما کیتی ناراحت بود و دلش نمی خواست به اون خوش آمد بگه و به سردی پرسید چرا اومدین اینجا ؟

ملکه هم همه چیزو براشون تعریف میکنه و بخاطر بدرفتاریهاشون عذرخواهی میکنه و ازشون کمک خواست . گربه ها که خیلی مهربون بودن ، قبول کردن تا به مردم کمک کنن .

پس همگی با هم به جزیره برمیگردند و یه نقشه حساب شده میکشن . گربه ها تقسیم شدن و  جاهای مختلف شهر و انبار ها مستقر شدن تا به محض دیدن موشها اونها و بگیرن .

با تاریک شدن هوا صدای جیرجیر موشها بلند میشه . گربه ها با شنیدن صداها میفهمند که موشها دارن نزدیک میشن .اونقدر تعداد موشها زیاد بود که آدمها میترسن و فرار میکنن ، اما گربه ها شجاعانه می ایستند تا این موجودات موزی رو نابود کنن.

موشها اصلا به انبار نرسیدن و گربه ها همه ی اونها رو یه لقمه ی چرب کردن ، بطوری که حتی یدونه از اونها هم زنده نموند .

ملکه بعد از خلاص شدن از شر موشها ، از کیتی و گربه های دیگه خواست تا دوباره اونجا بمونن . اما کیتی قبول نکرد .چون دیگه جزیره ی گربه ها خونه ی اونها بود و به اونجا عادت کرده بودن .

اما قول داد هر موقع کمک احتیاج داشتن ، آدمها میتونن روی کمک گربه ها حساب کنن . از اون زمان تا به همین الان این دوستی بین آدمها و گربه ها ادامه دار شد .

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره بقیه تم های تولد ، وسایل جشن ، انواع کسب و کار های تولدی مقاله های زیر را مطالعه کنید.

👇🏼👇🏼👇🏼 همه ی داستان های مربوط به انواع تم تولد اینجا هستند …👇🏼👇🏼👇🏼